تو راه شمال
بیست و ششم فروردین بود که مادر جون و آقاجون و خاله جون و مادربزرگ مامانی اومدن خونمون و اون شب رو خونمون موندن کلی خوش گذشت فردای اون روز من و شما با آقا جون رفتیم شمال چون پنج شنه عروسی دعوت بودیم و بابایی نمیتونست بیاد این عکسها رو توراه شمال وقتی برای استراحت کردن پیاده شدیم انداختم .شما از این گلهای وحشی خیلی خوشت میومد و ذوق کرده بودی چه جور . ...
نویسنده :
بابا و مامان جونی
2:22